درچند روز گذشته تصویر دردناک زنده بهگور شدن جوجههای یکروزه برخی مرغداریها خاطر مردم را مکدر کرد. این اتفاق صرفاً با توجیهات مختلف اقتصادی مانند کمبود و یا گرانی خوراک مرغ و جوجه، پائین بودن قیمتها تحت تأثیر فضای کرونایی و عدم تناسب عرضه و تقاضا انجام شد. اما هرانسان برخوردار از کمترین فهم و دانشی میداند که این دلیلتراشیها غیراز پاک کردن صورت مسئله توجیه دیگری ندارد. اما اقتصاد لیبرالیستی و مدیریت اقتصادی مطابق آن طرز تفکر (بخوانید مدیریت سیاستزده لیبرالیستی) در کشور را میتوان بهطور کلی عامل وقوع چنین اتفاق وحشتناک و منزجر دانست.
سالیان متمادی است که این مرزوبوم خسارتهای مدیریت با ذهنیت وارداتی را متحمل میشود که خروجی آن اتلاف منابع و سرمایههای کشور اعم از انسانی و غیرانسانی است.
اتفاق مورد بحث هم از همین منظر قابل بررسی است. نگاه سوداگرانه شخصی به همه ملک و سرمایه، محور وحقیقت اقتصاد لیبرالیستی است و به تبع آن، وسیله را درخدمت هدف دیدن و و فقط هدف را دیدن، منطق این اندیشه است. آزادی مطلق در ملکیت هم جزئی از این پیکره به شمار میرود. اینکه برخی از مسئولین در توجیه این واقعه به عادی بودن آن در همه جای دنیا اشاره میکنند، نشان ازاین دارد که اولا این نوع طرز تفکر درنظام اقتصادی ما رسوخ پیدا کرده، ثانیا از تقلید کورکورانه و دریغ ازاندکی فکر و ابتکار در نظام مدیریت ما حکایت میکند.
موضوع اتلاف جوجههای یکروزه از بعد اقتصادی دارای اهمیت است، چرا که در شرایط کنونی کشور(و نیز جهان) که تحت تأثیر کرونا، خانوادههای زیادی درسراسر کشور با کمترین و بعضا بدون هیچ درآمدی درتنگنای مالی شدید زندگی میکنند، آیا دولت و مجموعه حکومتی نمیتوانست آن را دراختیار این قشر قرار دهد؟! درخبرها آمده بود که کمیته امداد آمادگی دارد این جوجهها را از مالکان خریداری کند. صادرات هم روش دیگری است که غیر از آثار اقتصادی مانند ارزآوری، ایجاد اشتغال و منبع درآمد بودن و… آثار فرهنگی، سیاسی و… هم بهدنبال داشت.
اما قصد اصلی نگارنده از این سطور ناظر به رهیافت فقهی- حقوقی است. دین اسلام برای تمام موجودات، حق و حقوقی قائل شده است، از حق الله تا حق انسان و حیوان و حتی حقوق جمادات، که اندکی تأمل در این دستورات، هر انسان با انصاف را در برابر عظمت این شریعت مقدس به کرنش وادار میکند.
در نوشتار حاضر حقوق حیوانات در فقه اسلامی و احادیث معصومین(ع) مورد بررسی قرار گرفته است.
* * *
توحید و رازقیت الهی
کشتن حیوانات به بهانه نبودن خوراک آنها از منظرتوحیدی، عملی خلاف و ممنوع است.خداوند سبحان، خودش فراهم کردن روزى همه مخلوقات را برعهده گرفته و در قرآن مجید، تمام جنبندگان، پرندگان و چرندگان را «امت»هایى مانندِ جوامع انسانى دانسته و فرموده است:
«هیچ جنبندهاى در زمین نیست و هیچ پرندهاى که با دو بال خود پرواز مىکند، مگر اینکه امتهایى مانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم؛ سپس همگى به سوى پروردگارشان محشور مىشوند».(1)
درآیه دیگرى به فراهم کردن نیازهاى ضرورى و احتیاجات حیاتى حیوانها اشاره وآن را درکنار انسانها ذکر کرده و فرموده است:
«چه بسا جنبندهاى که قدرت حمل روزى خود را ندارد، خداوند، او و شما را روزى مىدهد؛ و او شنوا و داناست.»(2)
در قرآن هرگونه آزار و اذیت کردن حیوانها، مانند بریدن گوش و دُم و…کارى زشت و شیطانى شمرده شده است:
«و آنان را گمراه مىکنم و به آرزوها سرگرم مى سازم و به آنان دستور مىدهم که (اعمال خرافى انجام دهند و) گوش چارپایان را بشکافند و آفرینشِ (پاکِ) خدایى را تغییر دهند (و فطرت توحید را به شرک بیالایند) و هر کس، شیطان را به جاى خدا ولىّ خود برگزیند، زیان آشکارى کرده است.»(3)
ب) مالکیت شخصی
اسلام با پذیرش اصل مالکیت شخصی، اختیار HKSHK در استفاده ازمایملک خویش را مورد تأکید قرار داده است. مالکیت خصوصی در نظام اقتصادی اسلام چنان مورد توجه و احترام قرارگرفته که از سوی قرآن کریم، حکم بریدن دست سارق یعنی متجاوز به حریم این نوع مالکیت صادر شده است(4)
درباره مالکیت خصوصی به آیات بسیاری استناد شده است.(5) همچنین آیاتی که سفارش به قرض، ارث، انفاق، صدقات، وصیت، عتق، دیه و ربا میکنند؛ دلیلی بر پذیرش مالکیت خصوصی هستند.
شهید مطهری مینویسد: «دراسلام هرفردی «از نظر اقتصادی حقّ مالكیّت بر محصول كار خود و حقّ معاوضه و مبادله و صدقه و وقف و اجاره و مزارعه و مضاربه و غیره در مایملك شرعی خود دارد».(6)
فقه اسلامی هم با استناد به آیات و روایات عدیده، براین اصل صحه گذاشته است. قاعده تسلط،(7) از آن جمله است.
مفاد قاعده تسلط این است که «هرمالکی، نسبت به مال خود تسلط کامل دارد و میتواند در آن هرگونه تصرفی اعم از مادی و حقوقی بکند و هیچکس نمیتواند او را بدون مجوز شرعی از تصرفات منع کند. بهعبارت دیگر، به موجب این قاعده، اصل برآن است که همهگونه تصرفات برای مالک مجاز است، مگر آنکه به موجب دلیل شرعی خلاف آن ثابت شود».(8)
مالکیت در اندیشه غربی واسلام
درمکتب سرمایهداری، آزادی فعالیتهای اقتصادی و مالکیت، زاییده چند اصل مبنایی است:
1.دئیسم(Deism): پس از عصر نوزایی (رنسانس) و بهدلیل نارسایی آموزههای کلیسا، اندیشههای مذهبی مبتنی بر وحی و تدبیرگری پروردگار به تدریج کنار گذاشته شد و اندیشه دئیسم (الهیات طبیعی) جای آن را گرفت.(9)
2.ناتورالیسم(naturalism) یا طبیعتگرایی:
رهاورد این اصل، حاکمیت قوانین طبیعی بر امور جهان و جوامع انسانی، درنتیجه آزادی اقتصادی و رهایی از تمام قیود محدودکننده فرد وجدایی اقتصاد از ارزشهای والای انسانی است.(10)
3.اومانیسم(humanism) یا انسانمداری:
اصالت را به انسان میدهد و تجربه فرد، تنها ملاک شناخت حقیقت بوده و اندیشهها و خواستههای انسانی، ملاک خوبیها و بدیها، قوانین و مقررات میباشد.(11)
4.اصل فردگرایی (individualism):
نظریهای است که ارزش بالاتری را به فرد در قبال جامعه قائل میشود، که نتیجه آن آزاد گذاردن افراد درعمل به هرآنچه نفع شخصی خود میدانند است. نمود این نگرش درحوزه اقتصادی، آن است که دارایی هر شخص از آن خود اوست و به خداوند، جامعه یا دولت تعلق ندارد و وی میتواند طبق امیال خودآن را بهکار گیرد.(12)
5.اصل اخلاقی فایدهگرایی(utilitarianism) یا اصالت نفع:
این اصل برسه اندیشه استوار است؛ اول خوشی و لذت فردی باید هدف رفتارآدمی باشد، دوم هرخوشی ولذت فردی تنها برای یک نفراست، سوم هدف عمل اجتماعی، باید افزایش مطلوبیت کل باشد. براین اساس، هرفرد، بهویژه در فعالیتهای اقتصادی، صرفاً بهدنبال پیشینهسازی سود و لذت است.(13)
بر اساس این اصول، انسان، موجودی بریده از خدا و آموزههای وحیانی، دارای اصالت و مرجعیت تعیین ارزشها و دارای هویت فردی میباشد؛ در این نگرش انسان مالک بیچند و چون خویش و اموال خویش است و خواستهها و امیال وی، اهداف و ارزشهای او را برمیگزیند و پیوسته تابع لذتها و خوشیهای نفس است، از این روی، باور به مالکیت خصوصی با حداقل محدودیتها، کاملاً طبیعی مینماید.
اما بر اساس آموزههای وحیانی، رابطه انسان با خداوند به گونهای دیگر تعریف میشود و نظام اقتصادی مبتنی بر قرآن را از دیگر نظامها به کلی متمایز میسازد.
در بینش اسلامی، خداوند، محور و کانون جهان هستی است، و رابطه او با جهان و انسان، رابطه خالقیت(رعد/16،زمر/62،انعام/ 102،) و ربوبیّت (انعام/164، سجده/5،طه/50)رنیل به کمال وجودی خود، نیازمند او هستند. قرآن کریم با یادآوری خالقیت و ربوبیت الهی، «مالکیت» حقیقی جهان هستی را هم از آن خداوند میداند(آلعمران/109) در نتیجه انحصار حق حاکمیت و قانونگذاری با خداست(انعام/ 57 و 62) چرا که مالکیت دیگران نسبت به خود و استعدادها، توانمندیها و داراییهای آنان، اعتباری و به اجازه و فرمان خداست و اوست که حدود آزادی افراد در فعالیتهای اقتصادی را مشخص میکند. از این روی، برخلاف اندیشه «خویش مالکی» که یکی از وجوه فردگرایی در مکتب سرمایهداری است، اسلام، نظریه «خدا مالکی» را مطرح میکند والتزام به این اصل، به معنای تعهد در برابر احکام و ارزشهای الهی خواهد بود. چرا که اسلام انسان را خلیفه خداوند در روی زمین معرفی کرده است.(بقره/30،انعام/165) و باید سبک و سلوک خود را طبق اصول حاکم بر نظام هستی منطبق سازد.
پس این تصرف مطلق نبوده و اسلام خطوط قرمزی هم برای آن تعیین کرده است. انسان حتی نسبت به بدن خود مالکیت حقیقی و مطلق ندارد که بخواهد هرگونه و با هر اندازهای از شمول وگستره تصرفی، با آن رفتار کند.دراسلام، آزادی اقتصادی بر مدار حلیت شرعی میچرخد، در اندیشه اسلامى، آزادى اقتصادى در چارچوب بندگى خدا و احترام گذاشتن به حریم حلال و حرام تفسیر مىشود.(14)
به همین سبب، مالکیت خصوصی در این نظام برخلاف نظام سرمایهداری، محدود است؛ زیرا مالکیت خصوصی از دیدگاه قرآن درطول مالکیت خداوند قرار دارد؛ از اینرو، خداوند میتواند محدودیتهایی را برای این مالکیت وضع و حتی در برخی موارد، آن را سلب کند.
قرآن کریم، در اشاره به این حقیقت میفرماید: «و از مالی که خدا به شما داده است، به ایشان[بردگان باز خریده شده] بدهید.»(15) دستور به ایتاء و همچنین«مال الله» اشاره به مالکیت خداوند پیش از مالکیت انسان کرده است. همچنین واجبات مالی دیگر مانند خمس وزکات در آن راستا تعریف میشوند. ازسوی دیگر، بهخاطر مسئولیت آدمی در برابر جامعه و ارتباط تنگاتنگ منافع فرد و جامعه(16)دردیدگاه قرآن(بقره/134) فعالیتهای اقتصادی ناسازگار با منافع جامعه، ممنوع می شود.
فقه اسلامی هم هرگونه ایجاد ضرر وزیان به دیگران مخصوصاًًًً درگستره اجتماعی را حرام اعلام کرده است. «قاعده نفی ضرر» از قواعد مسلّم واجماعی است که دلیل بر این ادعاست. این قاعده دردین اسلام قلمرو بسیار وسیعی دارد، و تمامی زوایای زندگی بشر را در برمیگیرد.
قاعده لاضرر در قالب حدیث در حدّ تواتر به اثبات رسیده (17) و اهل سنّت نیز به این قاعده اهتمام ورزیده و از طریق آنها نیز وارد شده است.(18)
فقهای اسلام اضرار به غیرجهت دفع ضرر از خویش را جائز نمیدانند و در صورت کسب منفعت شخصی به طریق اولی ممنوع است.(19)
پس اولا از بین بردن سرمایه در اسلام ممنوع است ،هرچند که در ملکیت خود باشد. ثانیا اگر این اتلاف باعث ضرر و زیان به دیگران و جامعه شود، اولویت بیشتری مییابد.
حقوق حیوانات در اسلام
تا اواخر قرن هجدهم میلادی نگاه فلسفه غرب به حیوانات بسیار بیرحمانه بود. بر اساس نگرش آنچنانی، آنچه یک موجود جاندار را ذیحق میکرد «دارا بودن عقل و مرتبه وجودی بالا و یا برگزیدگی» بود. در فلسفه ارسطو و رواقیان عقل(یعنی آدم بودن) ملاک ذیحق بودن است. در نظامواره کیهانشناختی ارسطو، حیوانات در یک چرخه و سلسله مراتب وجودی، در پایین جدول جای دارند و در خدمت مراتب بالای جدولند و بدینرو، هرگونه بهرهکشی از حیوانات میتواند توجیه بپذیرد. بر اساس تفسیر آکویناس، فیلسوف رسمی کلیسا، از سفر آفرینش، خداوند به انسانها اجازه داده است بر حیوانات مسلط باشند و برای خداوند مهم نیست انسان با حیوانات چه میکند. تنها دلیل آکویناس برای ضرورت پرهیز از رفتار سنگدلانه با حیوانات این است که این کار میتواند به سنگدلی انسان بینجامد. رنج حیوانات برای آکویناس اهمیت نداشت. کانت (فیلسوف اومانیستی) معتقد بود که انسان مستقیماً وظیفهای در قبال حیوانات ندارد و حیوانات فقط وسیلهای برای رسیدن انسان به اهداف خود است. از نظر دکارت حیوانات رنج نمیکشند و همچون اشیای مکانیکی تنزل یافتهاند؛ آنها مانند ساعتند که با تکان خوردن، صدا تولید میکند.
به تصریح قرآن، حیوانات مثل تمام خلقت، بیهوده خلق نشدهاند. حیوانات در ملکیت انسان(20) دارای منفعتهای(21) زیادی هستند. مرکب(22)، خوردنی(گوشت)(23)، نوشیدنی(شیر)(24)، پوشش(25) از جمله فایدههای حیوانات نسبت به انسان ذکر شدهاند.
اما این مطلب به این معنا نیست که جانوران نزد خداوند، هیچ ارزشی نداشته و تنها نفع و منفعت انسان، ملاک است. بلکه بر عکس؛ آدمیان در برابر بهرهبرداری از حیوانات به رعایت احترام ذاتی و حق حیات آنها- جز درموارد خاص مانند خطرجانی- مکلف هستند و برای حیوانات نیز از سوی پروردگار حقوقی بر عهده انسانها گذاشته شده است.
از منظر قرآن حیوان چهبسا از انسان هم ارزشمندتر باشد. قرآن انسان غافل را که از گوش و چشم خویش جهت عبرت بهره نبرده و با تفقه و تفکر در نظام آفرینش، سیر تکاملی را طی نمیکند؛ از چهارپایان هم گمراهتر میداند(أعراف/ 179). روایات بسیاری هم در این زمینه وجود دارند.(26)
از سخنان پیشوایان معصوم(ع) به دست میآید که حیوانات دارای شعوری مطابق با وجود حیوانی خود بوده و دارای احساسات و عواطفند.
نمونهای از روایات در این مورد تقدیم میشود:
پیامبر اسلام(ص) از کشتن هر جاندارى نهى فرمود، مگر آنکه آزار و آسیب برساند.(27)
در حدیثی دیگری از حضرت محمد(ص)، نقل شده است: اگر ستمى که به حیوانات مىکنید بر شما بخشیده شود، بسیارى از گناهان شما بخشوده شده است.(28)
در حدیثی تکاندهنده و تأملبرانگیز از رسول خدا (صلىالله علیه وآله)، ایشان کسی را که حیوانات را مثله (زجرکش) کند لعنت کردند.(29)
مشابه این حدیث از امیرالمومنین(ع) نقل شده است: از پیامبر شنیدم که مىفرمود: مبادا [موجود زندهای] را گرچه سگ هار باشد، مثله کنید.(30)
حیوانات، تسبیحگوی خداوند هستند: بهصورت حیوانات سیلی نزنید؛ زیرا آنها حمد و تسبیح خدا مىگویند.(31)
سلام پیامبر(ص) به حیوانات: راوندى از امام صادق(ع) نقل کرده است:مردى خدمت پیامبر رسید و به حضرت سلام کرد. پیامبر [به صیغه جمع] فرمود: وعلیکم السلام. آن مرد عرض کرد: اى رسول خدا! من یک نفر بیش نیستم! حضرت فرمود: بر تو و اسبت سلام کردم.(32)
شکایت حیوانات از انسانها در قیامت: پیامبر اکرم(ص) فرمود: هرحیوانى- پرنده یا جز آن- کـه بـه ناحـقّ کشته شود در روز قیامت از قاتل خود شکایت خواهد کرد.(33)
درروایتی از امام صادق(ع) آمده است:پلیدترین گناهان، سه چیز است: کشتن حیوان، ندادن مهریه زن، نپرداختن دستمزد اجیر.(34)
درروایتی دیگر امام صادق(ع) از پدرانش نقل میفرماید: پیامبر(ص) فرمود: صاحب حیوان اموری را درباره حیوان خود باید رعایت کند: هرگاه فرود میآید نخست آن را علف دهد و هرگاه گذرش به آب میافتد، آب را برحیوان عرضه کند.(35)
جناب ابوذر میگوید: شنیدم رسول خدا میفرمود: حیوان میگوید: پروردگارا! به من مالکی که اهل راستی باشد و سیرم کند و سیرابم سازد و مرا به کاری افزون بر توان وادار نکند، روزی نما!).(36)
از علی(ع) نقل شده: هرکس از شما با حیوان خود، مسافرت کند، باید هنگامی که فرود میآید، نخست آن را علف دهد و سیراب کند.(37)
فقه اسلامی و حقوق حیوانات(38)
نگاهی به ابواب مختلف فقه نشان میدهد که حقوق حیوانات در منابع فقهی مانند خوراک، بهداشت و نگهداشت آنها به طور جدی مدنظر بوده است.
شهید ثانی مینویسد: «همانگونه که برای ماندگاری آدمی، هزینه کردن مال، واجب است برای ماندگاری حیوان محترم نیز این کار واجب است، گرچه حیوان ازآن دیگری باشد… و اگر انسان، دارای سگی گرسنه و غیرگزنده و دارای گوسفند باشد، بر او، آب و علف خوراندن گوسفند، واجب است».(39)
بر اساس فقه اسلامی برای حفظ جان یک حیوان حتی میتوان واجب شرعی عبادی را ترک و یا جایگزین کرد. مثلا اگرشخصی، مقداری آب برای نوشیدن داشته باشد و احتمال دهد که اگر با آن وضو بگیرد، دچار تشنگی میشود، بر او واجب است تیمم کند و آب را صرف وضو نکند.
صاحب جواهر، پس از نقل این فتوا، مینویسد: اگر به تشنگی حیوانی که خونش محترم است نیز بترسد، حکم همین است، گرچه آن حیوان، سگ باشد.(40)
به نوشته صاحب جواهر، این فتوای فقیهان، مطلق است و مقید به زیان (زیان هلاک شدن حیوان) نیست.
محقق حلی مینویسد: اگر شخصی بر حیوانی که به او هجوم کرده، جنایتی وارد کند، اگر برای دفاع از خود بوده، ضامن نیست و اگر برای غیردفاع بوده، ضامن است.(41)
صاحب جواهر، در شرح این عبارت مینویسد: سزاوار است در دفاع، به اندازهای که دفاع به حقیقت میپیوندد، بسنده کند.(42) یعنی به همان اندازه که دفاع صورت گیرد و خطر دفع شود، باید اکتفا کند.
حق نفقه حیوان: هر حیوانی که در ملکیت انسان باشد دارای حق نفقه است. شیخ طوسی مینویسد: هرگاه شخص، مالک حیوانی شود، واجب است هزینه آن را برآورد و در این حکم، فرقی بین حیوانی که گوشت آن را میشود خورد و حیوانی که گوشت آن را نمیشود خورد، نیست و پرنده و غیرپرنده مساوی است، زیرا حیوان حرمت دارد.(43)
ایشان سخنی فراتر از این هم دارد: حالت و چگونگی حیوان از دو گونه بیرون نیست: یا درآبادی به سر میبرد یا در بیابان. در فرض اول، هزینه حیوان بر مالک، واجب است، به این معنی که باید علوفه او را برآورد؛ زیرا در این فرض، برای حیوان، امکان چریدن نیست و اگر این حیوان، خوراکی باشد، مالک میان سه کار، یعنی: برآوردن علوفه، سر بریدن و فروختن، اختیار دارد و اگر غیرخوراکی باشد، میان دو کار؛ برآوردن علوفه یا فروختن، اختیار دارد و در صورت خودداری، حاکم او را بر پرداخت هزینه یا فروختن، وا میدارد.
اما بنابر فرض دوم که حیوان در بیابان میچرد، در صورتی که گیاه و چراگاه به مقدار نیاز یافت میشود، مالک، او را برای چریدن آزاد میگذارد و در صورتی که زمین، دچار خشکسالی گیاه باشد، یا دارای گیاه به مقدار کافی نباشد، مالک نباید شیر آن حیوان را بدوشد (زیرا در صورت دوشیده شدن، حیوان یا نوزاد آن دچار ضعف میشود.(44)
برخی از فقها معتقد بودند که اگر بهرهبرداری از شیرحیوان، برای آن زیانآور باشد، به این دلیلکه خشکسالی باشد و علف در حد کافی برای حیوان یافت نشود، مالک نمیتواند شیر آن را بدوشد.(45)
صاحب جواهر درباره هزینه حیوان میگوید: بر مالک واجب است، آنچه حیوان به آن نیاز دارد، مانند: آب و آذوقه و مکان و پالان و…که در زمانها و مکانهای مختلف، اختلاف مییابد، گام پیش نهد و دست به کار شود. بله، درباره خوراک، همین که او را آزاد بگذارد که از گیاه زمین بچرد، کافی است. و در این فرض، اگر چریدن، او را سیر کند، مالک وظیفه دیگری ندارد وگرنه باید علوفه آن را برآورد و اگر مالک از این دو کار، سر باز زند، حاکم او را بر یکی از سه کار: فروختن، سر بریدن و پرداختن هزینه آن، وامیدارد.
و اگر واداشتن مالک، ممکن نباشد، حاکم به نیابت از او، آنچه که مصلحت ببیند و مناسب باشد و مورد نیاز، انجام میدهد. مثل اینکه زمین او را میفروشد و با پول آن، خوراک حیوان را فراهم میکندیا اینکه حیوان را اجاره میدهد و با درآمدی که از این بابت به دست میآید، نیازهای آن را برآورده میسازد.(46)
محقق حلّی مینویسد:اگر مالک حیوان بگوید به آن، آب و علف نده، بر امانت گیرنده، پذیرش سخن او، روا نیست، بلکه بر او واجب است حیوان را آب و علف دهد.(47)
صاحب جواهر در تعلیل این نظریه مینویسد: زیرا حیوان، دارای جگری داغ و نفس محترم است و هزینه آن بر مالک واجب است.(48)
صاحب جواهر مینویسد:هزینه جاندارانی که در مالکیت انسانند، از جمله کرم ابریشم و زنبور عسل و غیرآنها واجب است و در این حکم، اختلافی نیست، خواه حیوان، خوراکی باشد یا نباشد و خواه سوددهی داشته باشد و یا نداشته باشد.(49)
غیر ازحفظ جان حیوان، مواردی هم در شریعت اسلام پیرامون حقوق حیوان وجود دارد که اعجابانگیز است.
حق بهداشت: امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل میفرماید: جای نگهداری و آغل گوسفند را پاکیزه نگهدارید و آب بینی آن را پاک کنید. (50)
درروایتی دیگر از پیامبر اکرم نقل شده است: آب بینی گوسفند را پاک کنید و در آغلش نماز بگزارید؛ زیرا او حیوانی از حیوانات بهشت است.(51)
شهید ثانی در مورد درمان حیوان مینویسد: در حکم هزینه حیوان است، دارویی که بر اثر بیماری بدان نیازمند است.(52) یعنی درمان حیوان جزء نفقه او محسوب میشود.
حق مسکن:مسکن واستراحتگاه جزء ضروریات اولیه حیوان است. کوتاهی ورزیدن در این امر، افزون بر آنکه مورد نکوهش عقل است، مصداق آزار و اذیت به حیوان بوده و مورد نکوهش شرع مقدس است. صاحب جواهر، حق مسکن برای حیوان را در ردیف حق نفقه او میشمارد و مینویسد: واجب است برای برآوردن نیازهای حیوان، از خوراکی و آب و مکان به تلاش برخاست.(53)
گفته شد که حیوانات دارای احساس و شعور هستند، ازاین حیث در فقه هم احکامی صادر شده است:
صاحب نهایه مینویسد: سر بریدن حیوان در حالی که حیوان دیگر به او نگاه میکند، روا نیست و پوست کندن حیوان روا نیست، مگر پس از اینکه سرد شود. بنابراین، اگر همه حیوان یا بخشی از آن را پیش از سرد شدن، پوست بکند، خوردن آن حلال نیست.(54)
شهید در مسالک مینویسد:مستحب است شیر حیوان را تا آخر ندوشد و ناخنهای خود را کوتاه کند، تا هنگام دوشیدن شیر، حیوان اذیت نشود.(55)
نتیجه سخن آنکه از استنادات و استدلالات این نوشته برمیآید که هرگونه آزار واذیت حیوانات مگر در موارد جزئی مشخص شده، ممنوع بوده و صرف توجیهات اقتصادی مجوز معدومسازی آنها نیست و این عمل از لحاظ شرعی و اخلاقی و عقلی مذموم و ناروا به شمار میرود.
ـــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
۱. انعام/ 38. 2. عنکبوت/60. 3. نساء /119. 4. مائده/ ۳۶.
5. ذاریات/۱۹. نساء/۵. نساء/۱۰. نساء/۲۹. بقره/۲۷۹. مسد/۲. 6. مجموعه آثار شهید مطهری، ج2، ص 242. 7. «الناس مسلطون علی اموالهم». (عوالياللئالي؛ ج1؛ ص222- بحارالأنوار؛ ج2؛ ص272). 8. قواعد فقه، محقق داماد، ج1، ص227.
9. علم و دین، صص25 و75- 76. تاریخ فلسفه،ج5، ص 179. علل گرایش به مادیگری، صص 55- 72. الگوی تخصیص درآمد و نظریه رفتار مصرفکننده مسلمان، ص 81. 10. تاریخ عقاید اقتصادی، صص 70- 86. تاریخ اقتصادی، ج1، صص 14، 107 و 108. 11. اومانیسم،ترجمه عباس مخبر، صص 38 و 170- 183. الگوی تخصیص درآمد و نظریه رفتار مصرفکننده مسلمان، ص 82. 12. الگوی تخصیص درآمد و نظریه رفتار مصرفکننده مسلمان، ص 83. ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب،ترجمه عباس مخبر، صص 19- 21و38) 13. الگوی تخصیص درآمد و نظریه رفتار مصرفکننده مسلمان، ص 84. اقتصاد خرد و کلان، نهم، ص 53. 14. فلسفه حقوق بشر، آیهًْالله جوادى آملى، ص 193. 15.نور/33. 16. مجموعه آثار، ج 2، صص 339- 343. 17. فرائدالأصول، ج2، ص460- سیری کامل در اصول فقه، ج 13، ص 466. 18. سیری کامل در اصول فقه، ج 13، ص 426. 19. إيضاح الفوائد في شرح مشكلات القواعد؛ ج2، ص: 48. فرائدالأصول، ج2، ص35. 20.یس/71. 21. یس/73 و نحل/5. 22.یس/72. 23.یس/ 72 و نحل/5. 24.یس/73. 25.نحل/5. 26. عللالشرائع؛ ج1؛ ص5. 27. کنزالعمال/39981. ميزانالحكمه؛ ج3؛ ص275. 28.کنزالعمّال/ 24973. 29.کنزالعمّال/ 24971. 30.مكاتيبالأئمه(ع)؛ ج2؛ ص256. 31.کافی، ج13، ص 266. 32.النوادر (للراوندي)؛ ص41. 33. نهجالفصاحه؛ ص705. 34.وسائلالشیعه، ابواب احکامالدواب، باب۵۳، ج۸، ص۳۹۷، ح۲. 35. وسائلالشیعه، ج۸، ص۳۵۰، ابواب احکامالدواب، باب۹، ح۱. 36. وسائلالشیعه، ج۸، ص۳۵۱، ابواب احکامالدواب، باب۹، ح۲. 37. المحاسن؛ ج2؛ ص361. وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۵۱، ابواب احکامالدواب، باب۹، ح۴. 38. در این قسمت، از مقاله فقه شيعه و حقوق حيوانات، على اكبر كلانترى ارسنجانى، فصلنامه فقه، شماره33، بهار 1382استفاده شده است. 39.مسالکالافهام، ج۲، ص۲۵۰. 40 جواهرالکلام، ج۵، ص۱۱۴. 41.شرایعالاسلام، ج۱، ص۳۱۲. 42.جواهرالکلام، ج۴۲، ص۱۳۰. 43 و 44. مبسوط، ج۶، ص۴۷. 45. ایضاحالنافع، ج۳، ص۲۹۰. 46.جواهرالکلام، ج۳۱، ص۳۹۶. 47.. شرایعالاسلام، ج۲، ص۱۶۴. 48.جواهرالکلام، ج۲۷، ص۱۱۱. 49. جواهرالکلام، ج۳۱، ص۳۹۴. 50. الكافي (ط- الإسلاميه)؛ ج6؛ ص544. 51. المحاسن؛ ج2؛ ص642. 52. مسالکالافهام، ج۱، ص۳۰۵. 53.جواهرالکلام، ج۳۱، ص۳۹۵. 54.النهایه، ج۱، ص۵۸۴.
55.. مسالکالافهام، ج۱، ص۳۰۷.
منبع : روزنامه کیهان